از تو و عشق تو گفتن جز پشیمانی نیست ،
از تو و مهر تو گفتن جز پریشانی نیست ،
خاطرات تو اگر باز به تصویر کشم ،
خانه ی سینه به جز ، شام غریبانی نیست ،
برق چشم مه تو ، نور و صفا بود مرا ،
زین سبب روز...
از تو و عشق تو گفتن جز پشیمانی نیست ،
از تو و مهر...
من از بی تو بودن پُرِ بغض و دَردَم
هنوز به نبودِ تو عادَت نکَردَم
هنوزم تویِ لحظه هایَم سهیمی
من از درد و رنجَم حکایت نَکَردَم
تویِ باوَر من ، نگنجه نبودت
ازین بی وفایی ، حِمایَت نکردم
هنوزم شَبا...
من از بی تو بودن پُرِ بغض و دَردَم
هنوز به نبودِ ...
من از عُمقِ وجودِ خود
درین نیمه شبِ تاریک و روحانی
شبِ قدرِ اهورایی
خدایم را صدا کردم
نمیدانم چه میخواهی از او امشب؟
نمی دانم چه داری دغدغه در جان؟
ولی امشب،
برای تو،
برای من ،
برای ما ،
دعا ک...
من از عُمقِ وجودِ خود
درین نیمه شبِ تاریک و روحان...
"گل نرگس"
گلای نرگس و مریم یادته ،
که برات با هر بهونه می آوردم ،
و تو هر دفعه که از من می گرفتیش ،
همه ی شمیمش و یه جا میبردی تا نهایت مشامت ،
که پلی می شد به قلبت ،
و می رفت تا ته احساس لطیفت ...
"گل نرگس"
گلای نرگس و مریم یادته ،
که برات با هر...
مگه می شه که من یادِت نباشم
گرفتارِ تو و چشمِت نباشم
مگه میشه جدا از تو سفر کرد
پریشونِ سرِ راهِت نباشم
مگه می شه تو تاریکیِ هر شب
به فکرِ لمسِ زُلفونِت نباشم
مگه می شه بدونِ تو یِه لحظه
جدا از تو ...
مگه می شه که من یادِت نباشم
گرفتارِ تو و چشمِت نب...
آخر چرا به خاک سیه می نشانی ام ؟
من خسته ام ، مرو ، به کجا می کشانی ام؟
از این دل نشسته به خون ، مهری طلب نکن
گمگشته ام درون خود و من ، بی نشانی ام
این آتشِ میانِ سینه ، تو چرا فوت می کنی ؟
کوهی شد...
آخر چرا به خاک سیه می نشانی ام ؟
من خسته ام ، مرو ...