توضیحات
از تو و عشق تو گفتن جز پشیمانی نیست ،
از تو و مهر تو گفتن جز پریشانی نیست ،
خاطرات تو اگر باز به تصویر کشم ،
خانه ی سینه به جز ، شام غریبانی نیست ،
برق چشم مه تو ، نور و صفا بود مرا ،
زین سبب روز و شبم میل چراغانی نیست،
آنهمه شور و نشاطی که مرا بود به تن ،
آه صد حیف گرفت ، مهلت مهمانی نیست ،
من همه آب بدم ، جاری شده از سر عشق ،
دگرم خشک شدم ، چشم به بارانی نیست ،
ای دریغا که همه شور و شرم ، ساکن شد ،
جگرم سوخت ببین ، دود که پنهانی نیست ،
آتشی زد به دلم ، آنکه خیانت ها کرد ،
ناگهان خانه بسوخت ، حیف که سامانی نیست ،
چشم تو خیره به من بود و دلت با دگری ،
اعتمادم خفه شد ، لحظه ی جبرانی نیست ،
آنهمه عشق که دادم به تو و چشمانت
مرد و یخ بست دگر ، حرمت پیمانی نیست ،
تو مرا زخم زدی ، از سر تزویر و دروغ ،
زخم دل بسته نگردد ، سر درمانی نیست ،