زهر شیمیایی آنقدر نامرد است که گریبان فرزندان و خانواده را هم بگیرد، کودکی که سم را از خون پدر دارد و جسم نحیفش تاب و تحمل نمی آورد و خیلی زود هنوز نشکفته پرپر می شود، پگاه دختر دوم صمد 9 بار خونش عوض می شود تا با صرف هزینه های گزاف به لطف آقا ابوالفضل (ع) سرپا و با نشاط باقی بماند و پرند نیز با هزار و یک گرفتاری بزرگ شده و اینک به تحصیل ادامه می دهد، نای و خون آغشته به سم است و صمد اما نمی دانم چگونه این چنین خرم و خندان و خرامان در اوج بهجت و مسروریست، این چه رازیست در میان بچه های رزمنده و جانباز که از مرگ که حرف می زنند گویا نقل و نبات است که از دهانشان بیرون می آید؟ شیرین و با لهجه آذری آنقدر ما را می خنداند که یادمان می رود راوی داستان های افسانه وار اما واقعی صفحه ایثار این شماره بارها و بارها بستری شده و همچنان با سختی اکسیژن هوا را به دورن شش هایش می فرستد، می گوید" اگر نخندیم که مرده ایم.
اولین نفر کامنت بزار
آخرين...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است