نميدانم، چه اتفاقي افتاد، ولي در يك آن صحنه زيبايي از يك سالن بسيار مجلل و با شكوه جلوي چشمم ظاهر شد كه من و او در بين مهمانان ديگر در حال رقص بوديم...دستم را به طرفش دراز كردم...وقتي او با قدمهاي آرام و موزون مرا هدايت كرد دوباره خودم را در آن سالن يافتم. يعني من او را مي شناختم؟..
نویسنده: فرنگیس آریان پور
کارگردان موزیکال: آناستاسیا دمیتریونا
اولین نفر کامنت بزار
راه برگشتن به هتل را تقريباً دويدم. دلم مي خواس...
چند مجله به زبان انگليسي برداشتم و به اتاقم برگ...
چاي را سر كشيدم و تفريحي و گردشكنان به هتل برگ...
از پشت پنجره اتاق هتل، خيابان در آن پايين دنياي...
چند روز...
زن جوان...
چه مدت به آن شكل نشست، نميدانست، حسا...
زن ناخودآگاه مثل يك عروسك كوكي دوباره به س...
زن به ا...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است