شمارهی بیست و پنجم | بیداد سکوت
(مهر 99)
---
پیرمرد، سند بزرگی محل به نامش خورده بود. از هیچ تنابندهای بر نمیآمد که برود جلوی بساطش و بهش بگوید: «نه»... همه ایستادیم یک گوشه نگاهش کردیم. دلش گُر گرفته بود. یکهو به افقِ دل تمام آدمهای دنیا اذان مغرب را دادند. خش خش یک بلندگوی دستی از وسط ابرها به گوش رسید... صدای نیایشی شهر را پُر کرد که دست هیچ کس به خاموش کردنش نمیرسید....
---
متن: مهدی روزرخ (م.مسافر)
---
موسیقیهای استفاده شده:
مثنوی افشاری - محمدرضا شجریان
ربنا - محمدرضا شجریان
---
به یاد استاد محمدرضا شجریان...
[email protected]