توضیحات
تا دوران مشروطه، وضعیت زنان در ایران با دوهزار سال پیش از آن تفاوتی نداشت. البته اگر از استثنائاتی مانند فرماندهی یا پادشاهی بعضی زنان در دوران باستان (که شاید در واقعیت آن هم تردید باشد) بگذریم، تقریبا همه تاریخ ایران، برابر بود با نادیده گرفته شدن زنها! البته اگر نیک به تاریخ بنگریم، مردها هم وضعیت مشابهی داشتند. اما این شانس برای مردان بود که در صورت بختیاری حتی به پادشاهی برسند. اما در مورد زنان هیچگونه شانسی برای هیچگونه بروز و ظهور اجتماعی وجود نداشت. تحقیقی مربوط به سال ۱۸۵۲ (1231) در تهران نشان میدهد که حداکثر فقط یک درصد زنان صاحب ملک .
مساله حضور یا عدم حضور زن در جامعه تا حد زیادی به جداسازی جنسیتی نیز دامن میزد. از آنجایی که در بسیاری از موارد زنان باید جدا از مردان میبودند، به طریق اولی از بسیاری از حقوق اجتماعی نیز محروم میشدند. البته این مساله در دنیای آن روز چیز عجیبی نبود. زنان در بسیاری از کشورهای اروپایی (که در زمینههای حقوق اجتماعی پیشرو بودند) نیز از حقوقی شبیه به آنچه امروز به آن دسترسی دارند، بهرهمند نمیشدند.
با شروع مشروطهخواهی در ایران، زنان نیز به میدان آمدند. در قضیه استبداد صغیر و مبارزه با محمدعلیشاه نیز زنان بسیاری همچون «بیبی مریم بختیاری»، مجاهدتهای فراوانی کردند تا استبداد فرو نشست و مشروطه شد. هرچند قانون اساسی مشروطه در نهایت حق رای دادن به زنان نداد.
در شروع قرن جدید، رضاشاه پس از سفر به ترکیه، تلاش کرد به مسائل حقوق زنان ورود کند. دستور ثبتنام از دختران برای دانشگاه تهران از دستآوردهای همین سفر است. هر چند کشف اجباری حجاب، تعطیل کردن موسسات حقوق زنان از جمله «جمعیت نسوان وطنخواه» در کنار بقیه انجمنها و احزاب دموکراسیخواه و چپ، پس از 1312 نیز توسط رضاشاه انجام شد.
پس از آن 40 سال طول کشید تا زنان بتوانند برای نخستین بار به مجلس شورای ملی راه یابند. هر چند این اقدام مورد مخالفت و اعتراض شدید علمای قم قرار گرفت.
با نگاهی به آمارها، درمییابیم در سال ۱۳۲۸ حدود 8 درصد زنان باسواد بودند. این میزان در سال ۱۳۵۰ به 26 درصد رسید. اما توازن باسوادی در شهرها و روستاها تفاوت زیادی داشت. فقط 9 درصد زنان در روستاها توانایی خواندن و نوشتن داشتند و در مقابل 50 درصد زنان شهری از این توانایی برخوردار بودند. تحقیقات متعدد نشان میدهد که با وجود افزایش باسوادی زنان، نگرش آنان نسبت به نقش سنتی و نیز جایگاه فرودست خود تغییری نکرده بود. حتی در نگرش مردانه حاکم نیز تغییری ایجاد نشده بود.
مهمترین عرصه بروز و ظهور مردسالاری در دوران پیش از انقلاب را در سینما میتوان یافت. زنان تقریبا در هیچ فیلمی نقش محوری نداشتند. جذابیت جنسی فاکتور بسیار مهمی در استفاده از زنان بازیگر بود. در سالهای بین ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۷ زنان در بسیاری از فیلمها در نقش بدکاره و قشر پایین جامعه و به طور کلی منفعل ظاهر میشدند. تجاوز به زن عنصر غالب فیلمهای این دوره است که زن پس از فریب خوردن یا بر اثر تعصب خانوادگی به قتل میرسد، یا به ازدواج طرف مقابل درمیآمد و یا آوارهی شهرها میشد. نگاهی به مشاغل زن در فیلمهای این دوره نشان میدهد، عمدهترین شغل پس از خانهداری، روسپیگری و رقاصی در کاباره بود.
در سالهای پس از انقلاب هم به مانند صد سال گذشته، وضعیت دوگانهای برای زنان شاهد بودهایم. از طرفی نرخ باسوادی و اشتغال در ردههای بالا قرار گرفت و در سطح مشاغل و دانشگاهها، در امر ورزش، هنر، سینما و به طور کلی حضور اجتماعی با رشد کمی و کیفی حضور زنان در جامعه مواجه بودهایم. اما از طرف دیگر در حالی که زنان میتوانند در عرصه رانندگی با ماشینهای سنگین و یا خلبانی حضور پیدا کنند، حقوق اولیهای مانند رفتن به ورزشگاه یا موتورسواری از زنان سلب شده است. یا همچنان کشمکش بر سر مساله حجاب الزامی یا اختیاری، حریم خصوصی و... وجود دارد. این تناقضات ممکن است در جوامع توسعهیافته مطرح نباشد. اما کشور ما با بار سنگین تاریخ، فرهنگ و تمدن هنوز نتوانسته بر این تناقضات فائق آید.
از همین رو با خانم طیبه سیاوشی، نماینده محترم مردم تهران در مجلس دهم به گفتگو نشستیم تا درباره موانعی که بر سر حضور زنان در جامعه وجود دارد، گفتگو کنیم. خانم سیاوشی مشاورعالی معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده که در یک گفتگوی زنده در اینستاگرام با مردمسالاریآنلاین صحبت کرد، معتقد است موانع سیاسی بیشترین تاثیر را بر نقض حقوق زنان در کشور میگذارد.