شوق ادامه مسیر بود یا اثر چای عراقی یا این شلوغ کاری موتورِ کولر آبی موکب نمیدانم اما خواب آن لحظه هیچ نسبتی با چشمهایم نداشت.
تقدیم به روح بزرگ مرحوم فرزانه پزشکی؛ که راه و رسم فرزانگی را به ما آموخت.
اولین نفر کامنت بزار
آقا یوسف وسط میدان ایستاده است. سبزپوش، زرهپوش...
مه پوشاننده است و رازدار
و حرکت در آن ارا...
هميشه گفتهاند هر سلامي يك خداحافظي دارد. و هر ...
«هميشه بدون؛ من كنارتم. اگر خودم هم نباشم، قلبم...
درد گرسنگی، رنج جنگزدگی، تیرآهن، سنگ، خون و آو...
ميان شادیهايمان بود كه رفت. داشتيم زندگيمان ر...
مادر هيچوقت دست فرزندش را رها نميكند. چه در راه...
ضحي يعني سپيده دم. يعني آن بارقهٔ نوري ...
حالا كسي تنها، در خانهاي پر از خالي نش...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است