توضیحات
در این مقاله شای بایدرمن و اساف تیبیکا به کمک شخصیت جان مریک در فیلم مرد فیلنمای دیوید لینچ، و با استفاده از نظریات ارسطو، هابز، روسو و فروید دربارهی جامعه و حکومت به بررسی مفهوم بیگانگی اجتماعی میپردازند. جان مریک بهدلیل ظاهر متفاوتش با دیگر انسانها به شکلهای مختلف از جامعه طرد شده و در طول زندگیاش، با توجه به اینکه در ارتباط با چه افرادی بوده، انواع مختلف بیگانگی را تجربه کرده است. حال ما میخواهیم ببینیم، آیا راهی برای عدم محکومیت و طرد جان وجود دارد؟ آیا اصلاً ممکن است شخصی که تفاوتهای زیادی با دیگر اعضای جامعه دارد، بهعنوان عضوی برابر در آن پذیرفته شود و یا دیگر افراد هرگز حاضر نیستند چنین ریسکی را بپذیرند و وحدت جامعهشان را به خطر بیندازند؟ در انتهای مقاله، دوستی بهعنوان راهحلی برای آزادی مریک پیشنهاد میشود. مریک در طول زندگیاش توانست با افراد محدودی رابطهی دوستی برقرار کند، اما شاید حتی دوستانش هم نتوانند در عدم محکومیت او نقشی داشته باشند.
موسیقیهای استفاده شده:
طوری که راه میرم، تیکتاک
درون آینه، همایون شجریان
این روزای من، داریوش اقبالی
گلپونهها، زندهیاد ایرج بسطامی
صداهای استفاده شده:
دوبلهی فارسی فیلم مرد فیلنما
اجرای مرحوم نادر کریم آبگوندرزی
صحبتهای علیرضا واحدی نیکبخت