"حيف شد ، فقط يك قدم با آسمان فاصله داشتم، بچهها همانجوري كه روي برانكارد رودههايم را در دستم گرفته بودم ، طلب شفاعت داشتند."
گويا به حجله ميرود اين مجروح تير و تركش خورده که چنین شاداب، سوار بر مركب سرخ است و با همرزمان وداع ميكند. محسنجان خداحافظ، الوداع .ما را فراموش نكن. پيش خدا ميروي شفاعت ما را بكن. آقا محسن .و پلكها سنگين ميشوند و لبخند ميزني و ميبالي به خودت كه برگزيده شدهاي تا به آسمان پرواز كني .
درد كجاست؟ تركش داغ كدام است؟ من دارم به آرزويم ميرسم . خدايا شكرت كه مرا پذيرا شدي . چشمهايت را كه باز ميكني ناگهان دلت ميگيرد . فرشتهها در لباس پرستاران، داروي آرامبخش به سرم دستت تزريق ميكنند. آه خدايا هنوز كه بر روي زمين خاكي تو هستم!.......
اولین نفر کامنت بزار
منطقه كشاورزي سياه...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است