• 1 سال پیش

  • 367

  • 39:48
توضیحات

زمان، در «پارک هوایی» متوقف شده بود. هیچ چیز از بیست سال قبل تغییر نکرده بود. تنها نشانۀ گذشت زمان، خوردگی نیمکت­های سیمانی و تعداد بیشتر یادگاری­های روی تنۀ درختای اوکالیپتوس بود. انگار در این مدت سگ سیاه افسردگی هر وقت فرصت می­کرده یه سری به این پارک خلوت و نکبتی می­زده و نیکمت­ها رو گله­ به ­گله گازگاز می­کرده و بعد از سر بی­ حوصلگی با خریت پرزوری، روی تنۀ درختا مزخرف می­ نوشته که: خط نوشتم که خر کند خنده!!! جالبه که حتی بنگی­ های پارک هم همونا بودن حالا گیرم بی­ دندون­ تر و ریقونه­ تر از بیست سال پیش. «زمان» خیلی بی­رحمه! انگار خودش انتخاب می­کنه که برای کی بدوه و کنار کی قدم بزنه. وای به­ حال کسی که بهش گیر بده؛ می­شه عینهو «یوسین بولت» روی تردمیل. با چنان سرعتی می­دوه که می­تونی توی آیینه با چشمای خودت ردپاهاش رو توی سر و صورتت ببینی. 



با صدای
بازندۀ شمارۀ یک

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads