تفنگهای آبپاش را پرکردیم و دویدیم توی کوچه. دختر بچههای هم سن و سال خودمون داشتند شش خونه بازی میکردند. روی آنها آب پاشیدیم و شش خونشون هم پاک کردیم. صدای خندمون کوچه رو پر کرده بود، بعضی از دخترها گریه میکردند. زن همسایه اومد و کلی نصیحتمون کرد، حرفهاش برامون بیمعنی بود. اون روزها گذشت، دیروز چندتا پسررو دیدم که با ماشین سربهسر دختری گذاشته بودن....
نویسنده: مهدی میرعظیمی
سایت های ما:
www.ketabeyek.com
www.radioyek.org
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است