آفتابگردان
از سمت باغ صدای گریه و ناله می آمد . تمام گل ها و درختان باغ ،
غمگین و ناراحت بودند . بعضی از آنها سر شان را خم کرده بودند و به آرامی
پیش خودشان نال...
سیرک
یادم می آید وقتی که نوجوان بودم ، یک شب با پدرم در صف
خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم . جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده
بودند . به نظر می رسید پول زیادی نداشتند...