روزه ات را با گیلاس باز کن ، نوشته ی حافظ خیاوی ، داستان پسری است نوجوان که عاشق دختر دایی خود سومان است و سعی میکند کارهایی انجام دهد که نظر او را به خود جلب کند. سومان از او سیزده ماه بزرگتر است و به همین دلیل خیلی ادعای بزرگی و فهمیدگیاش میآید و غالبا پسرک را دست میاندازد و او را بچه میبیند. پسر هم برای اینکه نشان دهد مرد شده مثل بزرگترها روزه میگیرد _آن هم با چه مشقتی_ زیرا اگر مادرش بفهمد با کمک خواهرهایش او را میگیرند و در حلقش غذا میریزند تا روزۀ او را بشکنند.
از همین صدا بشنوید:
افسانه ی هزار و یک شب:
گلستان سعدی:
اولین نفر کامنت بزار
داستان کوتاه کباب غاز برای خیلی از ایرانی ها دا...
همه مردم ما برای عزا و غم اهتمام بیشتری دارند، ...
داستان...
هنوز سه ت...
پیر مرد سر زنده ای همسر خود را خطاب قرار می دهد...
نه، نه، ا...
حاجی مراد، بعد از آوارگی در کشور غریب خودش را ب...
در داستان...
آتش زیر خاکستر روایتی داستانی از فضای در آستانه...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است