داستان لیلی و خلیفه
خلیفه چون لیلی را دید مدعی شد که لیلی مزیتی نسبت به دیگران ندارد و چرا مجنون عاشق او شده است؟
گفت لیلی را خلیفه، کان توی
کز تو مجنون شد پریشان و غوی
از دگر خوبان تو افزون نیستی!
گفت خامش، چون تو مجنون نیستی
سخن از خواب و بیداری حقیقی است! گویا خلیفه بیدار است در این جهان، اما خفته برای درک معنویات. در حالی که مجنون چشم از جلوههای این جهان فروبسته، گویی در خواب است.
اولین نفر کامنت بزار
طبق ن...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است