توضیحات
سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه و بیشتر از هر وقت دیگه ای به خودتون باور داشته باشید. میخوام براتون امروز از یه روایت واقعی بگم، به گفته خودش بیش از 10 بار داستان زندگیشو برای همتیمیهاش تعریف کرده ولی هیچکس از شنیدن این ماجراها خسته نمیشه و همیشه همه گوش شنوای ماجراهای تلخ و سخت زندگیش هستند.
در سال 71 در خرم آباد بدنیا می آد و از بچگی علاقه بسیار زیادی به فوتبال داشته و این علاقه بهشدت مورد نارضایتی پدرش بوده. در اینباره میگه: پدرم اصرار داشت به جای اینکه وقت خودمو برای بازی فوتبال بگذرونم کارگری کنم و بتونم پول دربیارم.
اینطور که اون تعریف میکنه پدرش هیچوقت اونو کتک نزده و همیشه توپ، لباس فوتبال یا وسایل فوتبالیشو پاره میکرده که دیگه نتونه بازی کنه چون میدونسته چه علاقهای به این ورزش داره اما اون هیچوقت خسته نشده و بالاخره با کار کردن تو نانوایی بربری خرمآباد تونست پدرشو راضی کنه که فوتبال هم بازی کنه.
تعریف میکرد که »بالاخره پولامو جمع کردم و بلیت اتوبوس خریدم و به تهران اومدم. تو راه با حسین فیض که مربی تیم وحدت تهران بود همسفر شدم و به من گفت اگه 250 هزار تومان بدم منو به تیم میبره.« ادامه میده: »من هیچ پولی نداشتم و همینو به فیض گفتم و با این حال منو به تیم برد. در بازی تدارکاتی درخشیدم ولی این تیم خوابگاه نداشت و در میدان آزادی میخوابیدم.
میگفت که همه دستفروشهای آنجا اونو میشناختند، »بعدا قرار شد در ازای شستن ظروف یک پیتزافروشی شبها را اونجا بخوابم. در اون روزها به تیم جوانان هما رفتم و در آنجا هم بازی میکردم.« او بهعنوان تلخترین خاطرهاش در آن روزها میگه: »یک بار سعید ریاضی مربیمان ساعت یک و نیم شب به رستوران آمد. نمیخواستم مرا ببیند اما تصادفا دید و برایم گریه کرد و گفت چرا تا به حال درباره کار به او نگفتهام.
بعد از آن به یک کارواش رفتم و مدتی در آنجا کار میکردم. بعد معرفی شدم به شهرداری و هر روز از ساعت 5 در خزانه در حوالی مترو رفتگری کردم. در همه این مدت پدر و مادرم نمیدانستند من در تهران کار میکنم.« اولین قرارداد این بازیکن با تیم نوجوانان نفت بود. 900 هزار تومان به او پول دادند که آن را به خانوادهاش داد و به آنها گفت در تهران فوتبال بازی میکند. وقتی از نوجوانان به امید رفت رقم قرارداد او به دو میلیون و 500 هزار تومان رسید. پس از آنکه نفت به لیگ برتر آمد، قراردادش 85 میلیون تومان شد و حالا با قرارداد خوب که قراردادی دوساله با پرسپولیس است برای این تیم بازی میکند. شهرت بیرانوند به بلند پرتاب کردن توپ و دستهای بلندش است. خودش در اینباره میگوید: دستهای بلند من جان میداد برای شستن ماشینهای شاسیبلند. همین الان هم حاضرم ماشین علی دایی را بشویم.
*
خودباوری به شما این تواناییو میده که از اشتباه کردن وحشت نکنید و با شکست کنار بیایید و همه چیز رو طوری ببینید که واقعا هست . همانطور که خودباوریتان بالا میره، متوجه میشید که مردم هم بیشتر شمارو باور میکنن. چون نه پرِ جادویی، بلکه قدرت درونی خودتونه که به شما کمک میکنه تا پرواز کنید.
چرا به خودباوری احتیاج دارید؟
خودباوری برای هر کسی ضروریه. تا حالا چند بار پیش آمده که کاریو که میخواستید نکردید یا چیزی روکه دوست داشتید حتی امتحان نکردید، فقط بخاطر این که به قدر کافی خودتونو باور نداشتید؟خیلیها نمیتونن تواناییهای خودشونو باور کنند، چون دیگران آنها را باور ندارند. ولی همانطور که یکی از سیاستمداران، استادانه میگه:
هیچ کس نمیتواند حس حقارت و ناتوانی را به شما القا کند، مگر این که خودتان با او موافق باشید.
7 قدم برای رسیدن به خودباوری رو براتون میشمرم:
1. یادتان باشد که خودباوری، یادگرفتنی است:
همهی ما انعطاف پذیریم و میتوانیم تغییر کنیم. حتی میتوانیم فراتر از انتظاراتمان پرواز کنیم. به یاد داشته باشید که وقتی به دنیا آمدید هیچ »میتوانم« و »نمیتوانم«ی در ذهنتان وجود نداشت. بعد ذره ذره، زندگی به شما یاد داد که چطور خودتان را محدود کنید. شما هیچ وقت از یک بچه نمیشنوید: »من آدمی نیستم که بتوانم…« آنها هنوز یاد نگرفتهاند که افقهای دیدشان را محدود کنند و هنوز تحت تاثیر آدمهایی که بدبینی از سراپایشان میبارد قرار نگرفتهاند. اولین قدم این است که فکرهای محدودکنندهای را که در طول زندگی در مورد خودتان در ذهنتان به وجود آمده پیدا کنید و همه را دور بریزید.
2. به صدایی که در سرتان فکرهای منفی را تکرار میکند توجه نکنید: به خودتان بگویید: این صدای من نیست و به تدریج سعی کنید اونو کاملا نادیده بگیرید.
3. نقاط ضعف را به نقطهی قوت تبدیل کنید: نباید فکر کنیم که بی عیب و ایرادیم؛ با اصلاح نقاط ضعف برجسته و با توجه به نقاط قوتمان همه چیز شدنی میشه.
4. قدرتهای برترتان را تقویت کنید: مثلا دستهای بزرگ دوازه بان محبوب ما برای شستن ماشین های شاسی بلند بود اگه خودشو و برتریهاشو نادیده می گرفت، هروز همهی ویژگیهای مثبتی را که به ذهنتان میرسد بنویسد. نه فقط آنهایی که در خودتان میبینید، بلکه هر ویژگیای که به نظرتان مثبت است. تعجب میکنید وقتی ببینید چطور همین کار ساده، ضمیر ناخودآگاه شما را تجهیز میکند.
5. مربی انگیزهبخش خودتان باشید: به خودتون در ناامبدها بگین: »ببین، تو از پسش بر میای. طبیعیه که نگران باشی، ولی این فقط نشون میده که کاری که میخوای بکنی برات اهمیت داره. تو همهی تجربه و صلاحیت لازم رو داری. حالا دیگه ناله کردن بسه، بلند شو و انجامش بده! حتی اگر نتونی این کارو به دست بیاری، بازم با نشون دادن تمام تلاشت باعث افتخار منی.«
6. تمرین کنید که خودتان را به جای قهرمانها بگذارید
7. یک تصویر قوی از خودتان بسازید
این عادت را برای خودتان به وجود بیاورید که هر روز چند دقیقه بنشینید و چشمهایتان را ببندید و خودتان را ببینید که با قاطعیت، آرامش و قدرت رفتار میکنید. این تمرین تصویرسازی قوی به این معنی است که شما میتوانید از خودتان یاد بگیرید که چطور اعتماد بهنفس و خودباوری داشته باشید، و طوری عمل کنید که شانس موفقیتتان به حداکثر برسد. تصور کنید دارید خودتان را در تلویزیون میبینید. بعد آن »شما«یی که در تلویزیون است یادتان میدهد که چطور با خودباوری عمل کنید. خواهید دید که هر چه بیشتر این تمرین را تکرار کنید، بیشتر شبیه آن آدمی میشوید که در صفحهی تلویزیون میبینید.
مراقب خودتون باشید و خودتونو دست کم نگیرید تا قسمت بعد شمارو به خدای بزرگ می سپاریم.