این داستان منه، داستان مادری که برای کودکی و آینده ی پسرش کلی برنامه داشت ولی تقدیر برنامه های دیگری رو سر راهش قرار داد.
این داستان مادرهای کودکانی ه که با سرطان جگرگوشه شون مواجه شدن و میشن ولی هیچ وقت بغض نذاشت حرفی به زبان بیارن و صداشون رو کسی نشنید.
این داستان پدرهایی که فکر میکردن مثل کوه میمونن برای بچه های نازنین شون ولی الان کمر خم کردن.
این داشتان پرستارها و پزشک هایی که دارن شبانه روزی برای بهبودی بچه های کوچولو مبتلا به سرطان تلاش میکنن.
امیدوارم با شنیدن این پادکست حالشون رو درک کنید و کنارشون باشین، قدر سلامتی خودتون و فرزندان دلبندتون رو بدونید و لحظه لحظه شکرگزار خداوند بخشنده ی نعمت سلامتی باشین.
اگر شنیدن صدا و داستان من به دلتون نشست، خوشحال میشم که برام کامنت بزارین و در انتشار و معرفی پادکست من رو همراهی کنید.
اولین نفر کامنت بزار
محتوایی پیدا نشد
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است