توضیحات
«صغری خانم» و «عباس آقا» باید ترکیب جالبی باشند وقتی تنها چیزی که از ترکیب این دو نتیجه می دهد، عشق است! یعنی از همان روزهای بچگیِ من که اسمشان هی توی خانه می گشت، چیزی جز یک لبخندِ ملایمِ دنباله دار توی ذهنم نقش نمی بست.
آن سال ها خانه ی ما نبش بن بست نگار بود. از همان سال هایی که یک روز، مریم - دختر یکی یکدانه ی صغری خانم و عباس آقا - گوشه ی کوچه ایستاده بود و داشت برای گذشته ای که دوستش نداشت مثل ابر بهار می بارید. بچه ها دهن لقی کرده بودند و آن چه بین پچ پچ های خانم های همسایه شنیده بودند برای مریم گفتند. اینکه او دختر واقعی پدر و مادرش نیست و ....
ادامه داستان را بصورت صوتی بشنوید.