• 4 سال پیش

  • 180

  • 01:39

تنهایی- هوشنگ ابتهاج

دکلمه‌ های ناب
1
توضیحات

خانه دلتنگ غروبی خفه بود

‎مثل امروز که تنگ است دلم

‎پدرم گفت چراغ

‎و شب از شب پر شد

‎من به خود گفتم: یک روز گذشت

‎مادرم آه کشید

‎زود برخواهد گشت

‎ابری آهسته به چشمم لغزید

‎و سپس خوابم برد

‎که گمان داشت که هست این همه درد؟

‎در کمین دل آن کودک خرد

‎آری آن روز چو میرفت کسی

‎داشتم آمدنش را باور

‎من نمیدانستم

‎معنی هرگز را

‎تو چرا بازنگشتی دیگر؟

‎آه ای واژه ی شوم

‎خو نکرده ست دلم با تو هنوز

‎من، پس از، اینهمه سال

‎چشم دارم در راه

‎که بیایند عزیزانم

‎آه


با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads