خير، خير، نمي خواهم شما را فريب بدهم. اصلاً پرچم سفيدي در كار نبود. يك لشگر تازه نفس از ليمو ترش ها كه از پايتخت اعزام شده بودند براي حمله آماده ميشدند. براي دوستان ما فقط دو راه باقي مانده بود: يا تسليم شوند و يا فرار كنند. چيپالينو سعي كرد از راه مخفي زيرزميني فرار كند، اما سربازها آنجا را هم زير نظر داشتند. شما چه فكر مي كنيد؟ چه كسي از وجود راه مخفي آنها را مطلع كرده بود؟
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است